-
* خدایی زندگی خیلی باحاله ..
دوشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1384 16:43
خدایی زندگی خیلی باحاله .. اصلا فکرش رو هم نمی تونی بکنی..که بعد از اون همه خوبی و خوشی ..یک دفعه دلت بگیره ... آنقدر بگیره که نتونی کاری بکنی... شاید خنده دار باشه ولی همیشه خوشیهای زندگی کمه این خوب میدونم که همیشه غم زندگی بیشتر از خوشی های اون بوده .. اگه اینطوری هم نیست ولی برای من اینطوری بوده .. هیچوقت هم گله...
-
* فقط اومدم بهت بگم:وقتی دلتنگی
پنجشنبه 8 اردیبهشتماه سال 1384 23:24
فقط اومدم بهت بگم: وقتی دلتنگی . دلم بیشتر می گیره... پس بخاطر دل منم که شده بخندد.. میدونی که دلم چقدر برات نگرانه... میدونی که توی دلم چقدر جا داری.. میدونی که خیلی دوستت دارم...
-
* چقدر زود به همه چیز
سهشنبه 6 اردیبهشتماه سال 1384 23:40
چقدر زود به همه چیز این زندگی عادت می کنیم ...! همیشه همینطوریه وقتی همه چیز خوب پیش میره، همچین عادت می کنیم که انگار همیشه باید همه چیز همینطوری خوب پیش بره... یه وقتایی هم که مشکلات و دردسر و خستگی و ناراحتی هست، یه طوری عادت می کنیم که انگار از اول خدا زندگی رو اینطوری آفریده و من هم باید همیشه مقاوم و محکم باشم...
-
* دیگه هیچ فرقی نمی کنه....!
یکشنبه 4 اردیبهشتماه سال 1384 01:33
دیگه هیچ فرقی نمی کنه....! من دارم توی این دلتنگی ها می میرم، میان همین نوشته ها، توی سطر سطر این نوشته ها مرگ خودم رو می بینم، امروز هر جا گشتم پیدات نکردم، زیر دفتر خاطراتم، بین نوشته های شعرهام، توی اتاق تنهاییم، اما تو نبودی..هیچ جا نبودی.. نمیدونم کجا گذاشتمت، دارم دیوانه میشم، دیشب وحشتناک دلم هوات رو کرده بود،...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 28 فروردینماه سال 1384 16:10
من هر شب غربتم را در آغوش می کشم و گونه هایم تر میشود! غربت اشکهایم هنوز رنگ انتظار دارد! بهار پشت گرده های خیس پائیز قدم می زند زندگی زیر پاهای سرنوشت له می شود!! و من هر روز زیر خاکستری ها گم می شوم و احساسم زیر دودها کبود ! چشمانم رنگ بغض می گیرد و دلم رنگ سنگ! دخترکی سر به هوا با خط خطیهای خود که بوی انتظار و دوری...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 23 فروردینماه سال 1384 00:12
آی تی در پناه ارشاد خواهران عزیز در صورتی که از نرم افزار فاسد یاهو مسنجر استفاده می کنید حتما با این صحنه زشت آشنا هستید،بله این در خواست بی شرمانه ای است که بدون در نظر گرفتن شرعیات برای شما فرستاده می شود: خوشبختانه شرکت سارک تولید کننده نرم افزار های امنیتی با نام معروف نورتون در راستای استحکام پیوند های دینی با...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 20 فروردینماه سال 1384 02:55
همراه همیشه شبهای بی روشنای من بگو بدانم چه کسی چله نشین کوچ چلچله ها ماند ، این چنین که من ماندم ؟! می بینی ؟ هنوز هم نشسته ام پا به پای این عقربه ها ، - که پوزخند میزنند بر ته مانده های تلخ تبسمم - منتظر ، تا برگردی ، و باز نگاهی بیاندازی به من و این حضور همیشگی حزن در نگاهم و این چینهای دو چندان شده زیر چشمانم ....
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 21 اسفندماه سال 1383 23:21
ما هممون بازیگریم از دم صب تا به غروب بازیگر نقشای بد بازیگر نقشای خوب ماهممون بازیگریم نقشی داریم تو زندگی نقشایی که بازی می شن به راحتی به سادگی یکی پر از مهر و وفاس پر از صدا و همهمه یکی همیشه دلخوشه یکی پر از رنج و غمه یکی به فکر خودشه یکی به فکر دیگرون یکی بد اخلاقه همش یکی همیشه مهربون یکی همیشه گوشه گیر حرفی...
-
نگفته های دل
دوشنبه 10 اسفندماه سال 1383 18:11
وقتی صدای خرد شدنت زیر پای عابران نوای دل انگیزی شد .... دیگر چه فرقی میکند که برگ کدام درخت بودی؟؟؟؟! دیگر چه فرقی میکند..... تو ای آمده از راه بازم مثله همیشه دلم با نو یه رنگه جدا از تو نمیشه غم و غصه نتونست بگیره تو رو از من بدون قدر وفامو دیگه دور نشو از من هنوز عشق منی مثله همیشه دل از خوب وبدت خسته نمیشه تگرگ
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 5 اسفندماه سال 1383 15:26
سلام . میدونی اگه تو وبلاگ کسی نری سر نزنی هیشکی یادش نمی یاد تو هم هستی. دلم واسه نداری هممون سوخت. دلم خیلی گرفته.عمره کاش ... فقط واستون یه مطلب می ذارم شاید به دردتون بخوره.... هنگام چت (CHAT) در یاهو و یا سرویس های دیگر مسنجر ممکن است از افراد مختلف فایلی را دریافت کنید که گاهی اوقات این فایلها برای نفوذ به...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 26 بهمنماه سال 1383 15:38
انگاری وقتی بی کار باشم یا دورو برم کسی نباشه بیشتر یاد نت می افتم.بدکم نیست ولی بالاخره چی ؟ من دلم مهمونی میخواد هیشکی مهمونی نداره منو دعوت کنه ؟دیروز با عمره حرف زدم .آخرشم نفهمیدم واسه چی ناراحت شده بود!هر چی بود تموم شد دلم واسش یه ریزه شده .دلم واسه صداشم تنگ میشه! خوش به حالت کبوتر هر جا بخوای پر می کشی تو...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 25 بهمنماه سال 1383 18:13
حکایت ما قصه ی دو غواص که در نهایت صمیمیت برای صید ماهی به دریا می رن و یکی از آنها هر چه مروارید بیشتری صید می کنه یک قدم آنسوتر می گذاره و نگاهش کم رنگتر به غروبهای با هم بودن معطوف میشه- نه!!!!!!!!!!!!! چطور می شه کاری کرد که عشق به عادت تبدیل نشه ؟ فرق بین عشق و عادت همون فرق پاییز و زمستون - فرق بین آذر و تیر -...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 25 بهمنماه سال 1383 01:02
روی پلک های خسته ام حباب های نور می نشست آنچنان که حس پر گشودنم حقیقتی شگرف بود عاقبت دری ز میکده بروی ما گشوده شد ما میان مست های نیمه شب در میان کام تشنه- جام باده ریختیم ما به قصه های نوش نوش مو منانه- دل فریفتیم در جنون خنده ها گل امید می شکفت خلسه بود و بی خیالی و خلوص عشق بود و وعده بود و آشتی ناگهان ستاره ها...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 19 بهمنماه سال 1383 01:33
دل من دیگه خطا نکن با غریبه ها وفا نکن زندگی رو با ختی دل من مردم و شنا ختی دل من توی خون نشستی دل من بی صدا شکستی دل من زندگی رو باختی دل من مردم و شنا ختی دل من تا به کی سرا پا حقیقتی؟ تا به کی خراب محبتی؟ همنشین این و اون می شی خسته و پریشون می شی؟ دشت بخت تو کویر می شه مرغ آرزو ت اسیر می شه؟ رو به روت سراب پشت سر...
-
دل از عزا در اومد
پنجشنبه 15 بهمنماه سال 1383 23:56
ا و به دیوار بلندی که میان من و توست من به تنهایی میاندیشم و به دیوار بلندی که میان من و توست در حریم قفس خاموشم -آه ... ای خوب ترین صیاد !- به اسارت چه سرودی دارم! و چه اندوهی! که مبادا روزی تو به من رخصت پرواز دهی و مرا از قفس آزاد کنی و همین رنج مرا خواهد کشت و همین رنج مرا..... -پیام بازرگانی- سلام عزیزم عزیزم...
-
کاشکی هرگز نمی دیدم ترا
شنبه 3 بهمنماه سال 1383 17:49
کاش ای تنها امید زندگی میتوانستم فراموشت کنم یا شبی چون آتش سوزان دل در لهیب سینه خاموشت کنم کاش چون خواب گران از سینه ام نیمه شبها یاد رویت میگریخت مرغ دل افسرده حال و بسته پر از دیار آرزویت میگریخت کاش از باغ خوش رویای تو پسر اندیشه ام پا میگرفت فارغ از اندیشه هجران و وصل زندگی بی عشقت از سر می گرفت کاش احساس نیاز...
-
حجله
جمعه 25 دیماه سال 1383 00:30
رفته بودم دمه حجله دیدم همه لخت وعریان اونجا هستند واه واه چشامو بستم و دیگه از لایه انگشتام نیگاه کردم. نمیدونم هی وول میخوردند و خیسه خیس بودند- منم دلم خواست یهو اه اه مجید جان به اون نمیگن حجله میگن دجله (چشمها را باید شست جوره دیگر باید دید!!!!) (تگرگ)
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 20 دیماه سال 1383 02:32
جرج ریورز روزی ناگهان سر کلاس فریاد زد: " ساکت باشید " بعد روی تخته سیاه کلمه " نتوانستن " را نوشت ورو به کلاس کرد و گفت : " حالا چه باید انجام دهم؟ " او که میدانست چه می خواهد!!!!!!!!!!! بچه ها دم گرفتند که " ن " را از نتوانستن حذف کنید. سپس در حالی که ایما و اشاره می کرد - آن را پاک کرد و فقط کلمه توانستن را گذاشت....
-
من خیلی ناراحتم!!!!
شنبه 12 دیماه سال 1383 12:36
قالبم بهم ریخته.یکی نیست بهم کمک کنه.همه لینکا پاک شده!!!!!!!!!!!من خیلی گناه دارم <تگرگ>
-
کی اشکاتو پاک می کنه؟
یکشنبه 6 دیماه سال 1383 00:15
کی اشکاتو پاک میکنه شبها که غصه داری دست رو موهات کی میکشه وقتی منو نداری؟ شونه کی مرهم هق هقت میشه دوباره از کی بهونه میگیری شبای بی ستاره برگ ریزونای پاییز کی چشم به رات نشسته؟ از جلو پات جمع میکنه برگهای زرد و خسته؟ کی منتظر میمونه حتی شبای یلدا تا خنده رو لبات بیاد شب برسه به فردا کی از سرود بارون قصه برات میسازه...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 25 آذرماه سال 1383 23:26
میگن هر کسی واسه خودش دنیایی داره قصه زندگی هر کسی با اون یکی فرق میکنه برای هر کسی یه جوری نوشته شده یکی آخرش رو به جایی رسونده یکی در جا زده ... هر کسی به طریقی. حالا اینی که میگن نوشته شده از قبل یا اون شخص خودش مینویستش دیگه والا هر کسی که هر جوری قبولش داره خب حتماً همونطوره. اما اینی که مشخص میکنن حتماً تو نقش...
-
درد دل
یکشنبه 22 آذرماه سال 1383 23:06
زندگی عجب رنگی گرفته.صدای تلخ بودن-باور تلخ باطل ها-خداوندا امشب منو تو و تنهایی که هر سه در تنهایی خود دیرینه ایم تو خسته از منی و من خسته از تنهایی. بر خشم فرو خورده ام -بر غصه های نا گفته ام -بر اشکهای سوزانم تنها تو شاهدی.اگر بنده شاکری نبودم اما رو سفیدم که به خاطر عشق و پاکی تنها مانده ام. برای من خسته و دل...
-
mano daryab.
یکشنبه 15 آذرماه سال 1383 03:03
emshab mikham benvisam khili ham hese neveshtanam gol karde vali nemishe farsi nevesht nemidonam chesh shode inam ba man bazish gerefte bikhiyal ye in baro in jori rah biyain ba man . ta hala shode ba khodeton harf bezanin?toye ayene be khodet negah koni va ghorbon sadagheye khodet beri ya khodeto naghd koni emroz man...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 5 آذرماه سال 1383 22:52
سلام دوستای خوب ولی بی مرام.آخه با خودتون نمیگید من از دیدن این همه نظر حالم بد میشه میرم زیره سرم!!!!!!!!!!!!!! اشکالی نداره چون.......... دنیا رو باید گاهی بی خیال طی کرد خوب حالا برید اینجا تفاوت ها رو بنگرید. http://www.sumka.org/kids.sumka.org/English/before_after.htm راستی تیمم باخت .البته من تو زمین نبودم وگرنه...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 1 آذرماه سال 1383 22:56
گمان نمی کنم این دستها بهم برسند دو دلشکسته در انزوا بهم برسند ضریح و نذر رها کن 0بعید می دانم دو دست دور به زور دعا بهم برسند کدام دست رسیده به دست دلخواهش که دستهای پر از درد ما0بهم برسند؟ فلک نجیب نشسته است و موذیانه به فکر که پیش چشم من این دو چرا بهم برسند شکوه عشق به زیر سوال خواهد رفت و گرنه می شود آسان 0دو تا...
-
لحظه و احساس
چهارشنبه 20 آبانماه سال 1383 22:09
تو دلم نیت کردم و لای کتابو باز کردم این شعر اومد : "لحظه و احساس " تنها غمگین نشسته با ماه در خلوت ساکت شبانگاه. اشکی به رخم دوید- ناگاه روی تو شکفت در سرشتم دیدم که هنوز عاشقم - آه!! اشعار فریدون به یک بار خواندن تمام زیبایی ها و راز های خود شو به خواننده می بخشه. مضامین اشعارش حوادثی است که برای هر کس ممکنه روی بده...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 18 آبانماه سال 1383 00:20
خدایا می دونم که به راحتی می شه تارها رو گسست - تارهایی که طی سالها با هزاران زحمت و مرارت به هم گره خورده است میتوان زنجیر ها را پاره کرد هر چقدر هم که محکم باشه اما این گسستن و پاره کردن مستلزم شکستن دلی است دلی که به این پیوستگی طی گذشت سالها دل بسته است و به اون عادت کرده می خوام غرورم رو داشته باشم و دارم . اما...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 16 آبانماه سال 1383 10:56
دنیا چقدر کوچیک شده کوچکتر از توپ هفت سنگ و کم رنگ تر از آسمون عصر گاه. آدمها چقدر کوچک شده اند-کوچکتر از علفهایی که در مزرعه های مشرق می رویند و مبهم تر از شبهای مه آلود هراز. کالسکه های فرسوده ما را به کجا میبرند؟آن کیست که زمین را بر پشت گرفته و به بیراهه می برد؟آن کیست که به ابرها جواز باریدن بر ویرانه های عشق را...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 15 آبانماه سال 1383 22:08
اولاْ سلام ... بالاخره اینجا هم سر و سامونی میخواد بگیره .قراره یه نفره دیگه هم از این به بعد اینجا بنویسه نوشته قبلی رو ایشون زحمتش رو کشیده من که نوشته هاش رو حتماْ میخونم شما هم این کار رو بکنین. نوشته شده توسط علی
-
به نام او...
جمعه 15 آبانماه سال 1383 16:47
چند روزی می شه که مهمان خدا هستیم و با تمام دل و جان به ماه پر برکت رمضان سلام گفته ایم. گویی هیچ دری بسته نیست-گویی خدا همه ی دریچه های تابان عرش و ملکوت را باز گذاشته است تا ما هر چقدر که دلمان می خواهد شکوه معنویت را تماشا کنیم. در این روزهای درد آلود آهن زده ی کبود وجود این ماه معطر و لطیف غنیمت است. خوشا آنان که...