pitigrilli  در کتابش به نام کوکائین داستان بیوه زن تسلی ناپذیر ولی فراموشکاری را نقل می کند که کوزه ای حاوی خاکستر معشوقش روی میز تحریرش گذاشته بود و مرکب نامه های عاشقانه اش را به معشوق جدید با خاکستر دلدادهْ قدیم خشک می کرد. امروز داستان نویسها این مضمون را به شکل دیگر نقل خواهند کرد:زن خاکستر معشوقش را به خانه می آورد و آن را در یک ساعت شنی می ریزد و می گوید : خیال کردی حقه زدی و از گذشت زمان راحت شدی.حال توی همین ساعت جریان داشته باش و با من پیر شو.

به نقل از کتاب خداحافظ گاری کوپر نوشته رومن گاری.

نثر این کتاب به قول  مترجمش ساده و نا فصیح نوشته شده پس وقتی دارین میخونینش زیاد گیر نباشین فقط بخونین و جلو برین  .

 وقتی داشتم این کتاب رو می خوندم نثرش من رو به یاد فیلم حافظه انداخت ویدوئو کلوپ ها دارنش حتما اگه تونستین ببینینش به نظر من تدوینگر فیلم چت کرده بوده .

 نوشته شده توسط علی..

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد