خیال تو را در دنج ترین دریچه ی خیالم
جایی فراسوی نگاههای پر ز کین تا همیشه نگه میدارم
و نمی گذارم غبار دل تنگی به روی خیال تنهایی ام بنشیند...
تنها می مانم... در باران...
گریه بی اشک من ... | |
ای کاش یه جوری می شد که توی سینه دو تا دل بود..! اونوقت اگه یکی در عشق می شکست؛ باز هم زندگی کردن ممکن می شد. من عمری کنار خانه رویایی ام بالای ابرها نشسته بودم.تو منو به این عالم حقیقت آوردی؛ به این دنیایی که همه چیزش بی ارزش نبود!!!! آخه میخوام بدونم ...لبخند من! چه چیز رو در عوض عشق من جایگزین کردی؟؟؟ |