لباسهای کهنه رو دوست دارم . مامان می گه : این بلوزت خیلی وضعش خرابه ! بندازش دور ! می گم : نه مامان ! من عاشق اینم . تن آدمو اذیت نمی کنه !.........عاشق چیزای کهنه ایم ، چون دیگه اذیتمون نمی کنن . دیگه ساب رفتن . دیگه زبری نویی شون تن رو نمی خوره ! آدمها تا بیان کهنه بشن دیگه عادت می شن ! دیگه نمی تونی بندازیشون دور ! دیگه فکر می کنی عاشقشونی ! مسخره است اگه بخوای فکر کنی هر کدوم از اون نوها اگه زیاد کار کنن عشقت می شن و هر کدوم از اون کهنه ها رو اگه مامان یواشکی بندازه دور کم کم از یاد می بریشون ! وقتی از عشق می نویسین می دونین مثل چیه ؟ تا حالا شده یه اتفاق با مزه ای رو که براتون افتاده وقتی برای دوستی تعریف می کنین اصلا نخنده و شما هم فکر کنین که چقدر قضیه بی نمک شد ؟ از عشق که می نویسین ، دیگه عشق نیست ! نوشتن از نخ نمایی حسّیه که حالا دیگه همه می بیننش و حتی سوراخهاشو هم پیدا می کنن ! تو رو خدا اینجوری چیزای کهنه رو بی ارزش نکنین ! چون تنها حسنی که دارن همون اذیت نکردنه که همینو هم از بین می برین . اونوقته که دیگه از اون سوراخهای تازه کشف شده سوز میاد تو و اذیت می کنه !
تگرگ
پنجشنبه 12 خردادماه سال 1384 ساعت 12:36 ق.ظ
وقتی غمگینی دنیا قشنگ نیست کاش همیشه دنیا قشنگ باشه...
به نظر من لباس همیشه نوش قشنگه
ولی شراب کهنه اش .
عشق هم کهنه ونو نداره باید تازه باشه(yeni yeni
سلام:
مطلب خوبی بود!
موفق باشید...
بی آشیانه
http://eshghyahavas.blogsky.com
eshghyahavas@yahoo.com
لطفا عکسهای جدید تری به نمایش بگذارید
کارتون درسته ممنونم از همتونننننننننننننننننننننن