... نوبت من تموم میشه، سیگاری آتیش میزنم، کنار پنجره میرم و بازش میکنم، احساسی که دیگه حالا برام مزمن شده مث یه ققنوس از خاکستری دود سیگار سر میکشه و منو درسته میبلعه، انگار همین دیروز بود که از قاب پنجرهای - همین دور و بر - شهد وحشی چشمای کوهستانیشو تو کامم ریخت ... هوا بارونیه، کوهی دیده نمیشه، کلاغ سیاهی، قنبلی خاکستری ابرها رو شیار میزنه، برام خبری نیاورده، از بالا سرم رد میشه، روی چوب پایینی قاب پنجره با خط کج و معوج کنده شده : " من دوستش دارم " ... یاد اون نوشتهای میافتم که پایین کنار در آسانسور روی دیوار کنده شده ... یاد اون شبی میافتم که لنگهی سنگین در چوبی رو کنار زدم و توی دالون بی انتها به سمت سقوط میرفتم، اما یه صداش و یه نگاهاش– جلوی چشمای حیرتزدهی دوستان – منو کشید بالا، انقدر که برگشتم به خودم ... نه، نوشتهی کنار آسانسورو یادم نمیآد، چه اهمیتی داره، در و دیوار تئاترشهر پر از اسم و نوشتهاست، پر از بازیگر و کارگردان و نویسنده و طراح و ... که هیچکدومو یادم نمیآد ... مهم نیس ... سیگارو روی دماغ ققنوسه خاموش میکنم و پنجره رو میبندم ...
برای اینکه موندگار بشی باید توی دلم بشینی
اما تو اشتباه کردی و تو چشمم نشستی
ببین چشمام رو که میبندم دیگه نیستی
. ..
درد دل يه عاشق ... درسته؟ هر چی بود يه خورده حرف دل منم بود .... می تونی باز هم حرف دل منو بزنی ؟
به بندرعباس سيتی هم سر بزن ..
"بغض جلوی صدامو گرفته ولی هیچوقت نمیتونه مانع نوشتنم بشه ؛ ولی به هر حال کجاست آنکه سر بر شانه هایش توان نهاد ؛وین بغض درد را بر آرم به های های..."
دیگر نکنم ز روی نادانی
قربانی عشق او غرورم را
شاید که چو بگذرم از او یابم
آن گمشده شادی و سرورم را
سلام
خیلی قشنگ مینویسی
قدم رنجه کنین خوشحال میشم
منتظرتم
salam dooste mehraboonemoon
vaai midooni fekr nakon kam oomadan ma az roo faramooshiye to ke dige kheili dir be dir miay
(midooni kheili neveshtast be delam neshast kheili ziba tosif mikoni vali khoda kone in faghat y eghete bashe va vagheiiat nadashte bashe:X
bekhoda misparamet
lotfan harvaght up kardi khabaremoon bedi
movafgh bashi
aziali
سلام ........
زیبا می نویسی بازم میام میخونم....
آهنگت رو نمیشه عوض کنی؟ زیباست ولی غم داره!!!!!!!!!!!!
بازم هر جور دوست داری...
سلام...واقعا شرمندم که نتونستم بهت سر بزنم..من یا بهتر بگم ما در گیر امتحانات هستیم و زیاد نمیتونیم به دوستان سر بزنیم تموم شد اونقدر میام تا خودت کلافه بشی......بازم ببخشید..یا حق
سلام تگرگ جان
چطوری
دوست خوبم چرا فکر می کنی فراموشت کردم
جند بار بهت سر زدم نیومدی پیشم گفتم حتما دوس نداری
متنت هم خیلی قشنگ بود
خوش باشی
سلام
چه بهونه گیر شدی تازگیا !
....
خب بعضی وقتا دل آدم اونقدر تنگ میشه که دیگه نمیتپه !!
نمردی ها ! ولی کاری نمیتونی بکنی !
میفهمی که چی میگم ؟
...
بیخیال کوچه ها! بارون و بچسب ! رفیق !
سلام
میتونم بگم واسه این نوشتت هیچ نظری ندارم
جز اینکه بگم خیلی قشنگه
اما یه جوریه که حال آدم رو عوض می کنه
اما این رو باید قبول کرد که
راز آرامش درون در دل نبستن است
این را بدان که در حقیقت هیچ چیز و هیچ کس به تو تعلق ندارد
خوس باشی و شاد
دستم را بگیر
با من بیا
دیوارها بی گمان فرو خواهد ریخت
در پشت زمین خشک امروز
فردای سایه روشن بارانی است .
چه خبره چه کامنتای با حالی....
تگرگ جون زنده باشی.
سلام دوست من ببخشیددیربهت سرزدم من یه مدت ازاینترنت دورافتادم اما هروقت بیام بهت سرمی زنم
سلام . وبلاگ بسیار زیبایی دارید . بسیار مسرور شدم از اینکه وبلاگتون رو یافتم ! اگه وقت کردین بهم سر بزنید . من شما رو لینک میکنم . اگه دوست داشتین سما هم لطف کنید . در ضمن : برای اینکه موندگار بشی تو دلم برات جا کمه اما چشمام با دلم تقدیم به وجودت ۰ ( نظر من اینه )
salam ba ejaze linketo gozahstim
نمیدونم میخوام ققنوس باشم یا خاکستر سیگار یا شاید ...
فقط کاش با تو بودم...
نکنه رنجیده باشی از ما ؟ مهربون !