هر چی رفتم جزء سیاهی شبها هیچی ندیدم،
هر چی رفتم جزء خاموشی و سکوت چیزی نبود،
هر چی رفتم جزء خودم و تنهاییم چیزی ندیدم،
ولی،
ناگهان،
صدای از درون اعماق آسمون به گوشم خورد،
صدای خودش بود،
صدای خدا بود...
گفت من هستم،
همیشه با تو،
و همین برای من کافیست..
...
زیبا بود به ما هم حتما سر بزن
سلام
تو سیاهی و خاموشی و سکوت و تنهایی بهتر می شه خدا رو پیدا کرد.
سلام
خوشحالم از اینکه بارون هنوز میباره
سلام
واقعا همینطوره - به شرط اینکه وقتی پیداش کردی مثل من گمش نکنی - چون اگه گمش کنی دیگه خیلی سخت میشه پیداش کرد شایدم اصلا اونقد کر بشی که نتونی هیچ وقت صداش رو بشنوی
پس همیشه بگوش باش مبادا یه روز صداش رو نشنوی
سلام زیبا بود لذت بردم مرسی
سلام . نوشته هات قلب و روحم رو پاره پاره میکنه بخاطر همین هیچ وقت چیزی نمی نوشتم ولی بهت قول داده بودم و قول میدم بازم بیام و بنویسم. فقط همیشه باش و بنویس...
خوشگل بود :)
اینجا تنها نشستم....
دلم خیلی چیزا میخواد که حق یا ناحق دیگه نیست...دلم چقدر تنگه ...کاش دستای کوچولوش بود...
خداوند سایبانت...
خیلی وقته که نه صدایی را تونستم بشنوم ونه چیزی رو تونستم ببینم خوش به حالت که بازم تونستی صداشو بشنوی