آدم وقتی عاشق می شه تو جنگ نوعی جنون مو قت می افته
مثل یه زلزله شروع می شه بعد آروم می گیره
و آروم که شد باید تصمیم گیری کنی
باید سعی کنی بفهمی که آیا وابستگی اونقدر شدیدکه جدا شدن از هم غیر قابل تصور...
اونوقت این می شه عشق...
عشق از نفس افتادن نیست .هیجان هم نیست.
عشق شوق دیدار در هر لحظه از روز هم نیست.
یا بیدار ماندن در شب و تصور اینکه معشوق زیر باران پناه گرفته...
این همون عاشق شدنه که همه ما خودمونو متقاعد می کنیم که شدیم.
در واقع خود عشق اون چیزییکه که بعد از سوز عاشق شدن باقی می مونه...
زیاد جالب به نظر نمی رسه ....نه؟ ولی هست.
علی جان
جواب سوالم را تا حدودی گرفتم .ولی اگه ممکنه به وبلاگمون سری بزن و ببین می تونی جواب سوالم را بدهی
با تشکر مریم
سلام/ماهم یه جورایی جنون داریم اما دائمیه
سلام. بااجازه میخام به همه وبلاگهای باحال بلینکم! اگه شماهم طلبه اید یا علی !!
عشق همون چیزیه که وقتی میاد سرافت دیگه بهت میشه گفت عاشق!
هممون عاشقیم اما میخوایم فرار کنیم
پیش منم بیا