سردی سکوت را در آغوش میکشم و لحظههای بیقراریام را به سینه میفشارم،
در آستانه سرآغازی از تردید لحظههای یاس و بی رنگی را به بزم مینشینم،
چه غمگینانه مرور می کنم ثانیه های انتظار را برای سرابی دیگر.
سرابی از بودن تو،
سرابی از حضور تو،
مونس سر انگشت بی تابیام سردی تیک تاک ساعتی است در گنج خلوتم،
مزمزه طعم گس بغض و مبارزه با ویران شدنم،
چه چیز را به انتظار نشسته ام؟
از این سرای خاکی چه نصیب؟
غربتم، بی صدایی است در غرش ناآرام رودخانهی بیقراریها، در آستانه به گل نشستگی ؛
اشک مینوشم و سرمه خیال به چشم میکشم،
به چه می نگرم در این سرفصل بی سوار.
و من پری قصهام که خنجر سکوت را به صدای گلو سپردهام،
ویرانیام را نظاره کن،
نظاره کن،
نظاره کن،
اصلا این دنیا خودش سرابه پس هیچ چیزی را جدی نگیر بجز خود وخودت...امیدوارم همیشه شاد باشی...بای
دست شما را با عشق می فشارم
....... .......
............ ............
..............................
.................................
..............................
.............................
...........................
........................
......................
................
..............
..........
.......
....
..
«« ای شب از رویای تو رنگین شده ... سینه از عطر توام سنگین شده
ای به روی چشم من گسترده خویش
شادی ام بخشیده از اندوه بیش
همچو بارانی که شوید جسم خاک
هستی ام زآلودگی ها کرده پاک
از تپش های تن سوزان من ... آتشی در سایه مژگان من
ای ز گندمزارها سرشارتر ... این ززرین شاخه ها پربارتر
ای دربگشوده بر خورشیدها ... درهجوم ظلمت تردیدها
با توام دیگر زدردی بیم نیست ... هست اگر جزدرد خوشبختیم نیست
ای دل تنگ من و این بار نور ... هایهوی زندگی در قعر گور
ای دو چشمانت چمنزاران من
داغ چشمت خورده بر چشمان من
بیش از اینت گرکه در خود داشتم ... هر کسی را تو نمی انگاشتم
آه ای با جان من آمیخته ... ای مرا از گور من انگیخته
چون ستاره با دو بال زرنشان ... آمده از دوردست آسمان
جوی خشک سینه ام را آب تو ... بستر رگهایم را سیلاب تو
در جهانی اینچنین سرد و سیاه ... با قدمهایت قدمهایم براه
ای به زیر پوستم پنهان شده
همچو خون در پوستم جوشان شده
گیسویم را از نوازش سوخته ... گونه هام از هرم خواهش سوخته
آه ای بیگانه با پیراهنم ... آشنای سبزه زاران تنم
آه ای روشن طلوع بی فروغ ... آفتاب سرزمینهای جنوب
آه ای از سحر شاداب تر ... از بهاران تازه تر سیراب تر
عشق چون در سینه ام بیدار شد ... از طلب پا تا سرم ایثار شد
این دگر من نیستم من نیستم ... حیف ازان عمری که بامن زیستم
ای تشنج های لذت در تنم
ای خطوط پیکرت پیراهنم
آه میخواهم که برخیزم زجای ... همچو ابری اشک ریزم هایهای
ای نگاهت لای لای سحربار ... گاهوار کودکان بی قرار
ای نفسهایت نسیم نیم خواب ... شسته از من لرزه های اضطراب
خفته در لبخند فرداهای من ... رفته تا اعماق دنیاهای من
ای مرا با شور شعر آمیخته
اینهمه آتش به شعرم ریخته
چون تب عشقم چنین افروختی ... لاجرم شعرم به آتش سوختی »»
سلام دوست عزیز
کجایی ؟
اومده بودم ! ولی انگار خونه نیستی.
دوباره امدم !هستی یا نیستی ؟
سکوت و با چی میشه شکست؟
با اینا میشه ؟؟!!(بستگی داره!)
http://www.delikanlim.de/turku/Ebru%20Gundes%20-%20Ben%20SecilmemWww.DeLiKaNLiM.NeT.wma
http://www.delikanlim.de/turku/Ebru%20Gundes%20-%20Bir%20Gece%20VaktiWww.DeLiKaNLiM.NeT.wma
http://www.delikanlim.de/turku/Ebru%20Gundes%20-%20Bize%20Bu%20YakisirWww.DeLiKaNLiM.NeT.wma
http://www.delikanlim.de/turku/Ebru%20Gundes%20-%20Dahasi%20VarWww.DeLiKaNLiM.NeT.wma
http://www.delikanlim.de/turku/Ebru%20Gundes%20-%20Hasret%20RuzgarlariWww.DeLiKaNLiM.NeT.wma
http://www.delikanlim.de/turku/Ebru%20Gundes%20-%20Seninle%20CokWww.DeLiKaNLiM.NeT.wma
http://www.delikanlim.de/turku/Ebru%20Gundes%20-%20Yasamak%20Bu%20DegilWww.DeLiKaNLiM.NeT.wma
سکوت و با چی میشه شکست؟
... .
آدرسای بالا رو باز نکنین........احتمال ویروسی بودنش زیادس!....
سلام تموم این آدرسا ترانه هایین که ویروس وار تو وجود من نشستن. برای شما هم هیچ ضرری ندارن. راستی به یاهو میلت یه سر بزن چون عاشقانه ترین ترانشو خیلی زود تر از اینا برات فرستادم.
وبلاگت خیلی خیلی قشنگه
موفق باشی
خوشحال میشم به من هم سر بزنی