*دلم تنگه
دلم تنگه. دلم حرفات رو می خواد. چشمای مهربونت رو می خواد. دلم آرامش می خواد. همون آرامشی که یه عمر به دنبالش بوده ام و در هیچ کس و هیچ چیز ندیدم الی تو. فقط تو هستی که با حرفات من رو آروم می کنی. فقط تو هستی که با مهربونیت و خنده هات، با خوشحالی و قصه هات زندگی رو واسم معنا می کنی. یه معنای جدید. یه حجمی که توش همش عشقه و دیگه هیچ.
ببین اینجا کنار پنجره نشسته ام. نه صندلی راحتی هست که بتوان بر روی نشست و از گذشته و آینده گفت و نه قهوه ای که باهم بخوریم و عاشقانه گپ بزنیم. شمع هایم همگی آب شده اند مثل روزهای عمرم بی تو. نمی دانم کی درخت تلخ صبر، میوه شیرین می دهد اما می دانم خسته از هر سفر و هیاهو هستم. خسته از این پای آبله حاصل یه عمر آوارگی و بی خانمانی. دوست دارم تو در کنارم باشی تا با آتش عشق تو گرم شوم.
راستی کبوترهای عشق هم دیگه لب پنجره نمیان مبادا که اشکهای من رو روی گونه هام ببینن. گاهی احساس می کنم چقدر از هم دوریم. دوست داشتم کبوترها رو توی بغلم می گرفتم و می گفتم خوش به حالتون که پر پرواز دارید.هرجا که بخواید می تونید برید اما من آدمی هستم در قفس قانونها گیر کرده ام. اینجا برایم عشق را حبس کرده اند. اینجا دلدادگی جرم است. اینجا عاشق شدن احمقیت است. اینجا فرهاد و شیرینهایش فقط در کتابهاست.
صدا کن مرا.
صدای تو خوب است.
صدای تو سبزینه آن گیاه عجیبی است
که در انتهای صمیمیت حزن میروید.
در ابعاد این عصر خاموش
من از طعم تصنیف در متن ادراک یک کوچه تنهاترم.
بیا تا برایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است.
و تنهایی من شبیخون حجم تو را پیشبینی نمیکرد.
و خاصیت عشق این است
سلاملیکم.......
وای تگرگ جونم چقدر دلت پره عزیزم.......
عشق همینه کاریش نمیشه کرد..
اینجا دلدادگی جرم است چه قشنگ همه چیز رو با کلمه ها به بازی میگیری.برای به اوج رسیدن آرزوهات دعا میکنم.
سلام
در مورد این یاداشت همون روانشناس دیوانه !! باید نظر بده ,من کاره ای نیستم.
در مورد نظری که دادی باید بگم .
اول. من فقط وقتی هوا سرد بود پشت پنجره می نشستم چون تو حیاط نمی شد ... .
دوم. وقتی بچه بودم سعی می کردم زندگی رو عوض کنم
ولی حالا !!
درخت گردو
آنقدر قد کشیده
که دیوار را برای شاخه های جوانش معنی کند.
سوم. منم کتاب زیاد می خوندم ولی معنی زندگی رو تو کتابا پیدا نکردم
من معنی زندگی رو وقتی لمس کردم که مرگ رو تجربه کرده بودم .
الان هم حوصله ندارم زندگی رو معنی کنم چون برای بودنم کافی زندگی رو بی سر و ته ندونم
من مشکل بزرگ تری دارم با یه جرم پیر کوچک!که میلیونها سال عمر کرده.
که اگه به دستش بیارم ,اگه بسازمش قشنگترین قایق دنیا می شه . پس
(* قایقی خواهم ساخت ...
کاش در دهکده عشق فراوانی بود......منم به روزم عزیزم نوشتهات زیبابود خیلی
سلام
کاش می شد از شقایق ها سرود
کاش می شد از فراسوی نگاه
از ته دل عاشقی دیوانه بود.
افرین
آغاز دوست داشتن چه زیباست گر چه پایان راه نا پیداست
من به پایان دگر نیندیشم که همین دوست داشتن زیباست
باتشکر از ...................
در ره منزل لیلی که خطرهاست به جان
شرط اول قدم آن است که مجنون باشی؟
اومدم فقط گشت بزنم ولی حالا میخوام ازت بیشتر بدونم....
چی میگی عزیز ؟!!!!!!.......
بارها نوشته هاتو خوندم غمی که توشونه منو کلافه کرده!
می خوام شاد باشی ...کوچولو باشی مثل کودکی هات ........مثل قدیم....
عزیزم زندگی کن ....زندگی..........
زندگیییییییییییییییییییییییییییی..........
ببین امین چی گفته:
برای بودنم کافی زندگی رو بی سر و ته ندونم
نمی گم مثل اون باش ولی سخت نگیر ....میدونم عشقت بزرگه ولی آخه تا کی؟
تو توی خودت داری میشکنی.....عزیزم بلند شو اطرافت رو ببین همه لایق تو نیستن......
زندگی کن ............زندگییییییییییییییییییی...........
..........................................
.................................
..........................
..................
..........
.....
...
......................................................................
سلام به من سرنمی زنی؟
آری
تا شقایق هست ، زندگی باید کرد.
در دل من چیزی است ، مثل یک بیشه نور ، مثل خواب دم صبح
و چنان بی تابم ، که دلم می خواهد
بدوم تا ته دشت ، بروم تا سر کوه.
دورها آوایی است ، که مرا می خواند.
دل کب تنگ نیست؟ کی درد دل نداره؟
سلام دوست من:
راستش امروز فقط اومدم عذر خواهی و این کامنت رو برای همه می نویسم. از این که همیشه به من سر میزنید و نظرتون رو هم میگید من رو واقعا شرمنده خودتون می کنید٬ ببخشید اگر نمی تونم زیاد بهتون سر بزنم یا کامنت بذارم٬ سرم خیلی شلوغه٬ به هر حال عذر می خوام و جبران می کنم.
همیشه سبز باشید...
بی آشیانه
http://eshghyahavas.blogsky.com
eshghyahavas@yahoo.com
دل نت هم تنگه. دل من هم حرفات رو می خواد
سلام دوست گرامی ... انجمن وبلاگ نویسان ایران به صورت جدی شروع به کار کرده است ... خوشحال می شویم شما هم عضو این انجمن شده تا از نظرات و پیشنهادات و مقالات شما استفاده ی لازم را ببریم .. امیدست بتوانیم ما هم شما را مورد حمایت قرار دهیم ... پس منتظر حضورتان هستیم ... خدانگهدار
چرا نمی نویسی؟دلم واسه نوشته هات تنگه.........
سلام دوست عزیز خوبی ؟ امیدوارم که خوب و خوش و سلامت باشی خسته نباشی .. اولین باره اومدم وبلاگت اما مثل اینکه خیلی وقته آپ دیت نکردی ؟ چرا ؟ انشالله هر اتفاقی افتاده به خوبی تموم بشه و دوباره برگردی وبلاگ نویسیتو ادامه بدی خوشحال میشم بیشتر با هم آشنا بشیم یه سری هم به وبلاگ من بزن .. منتظرم .
آرزومند آرزوهایت نوید || پسر جنوب ||
به صحرا شدم
عشق باریده بود
و چنان که پای مرد به گلزار فرو میشد
پای من به عشق
وقتی که گریه ام میگیره دلم میگه مبارکه
قدر اشکاتو بدون هنوز چشات بی کلکه
وقتی که گریه ام میگیره یه آسمون بارونی ام
اما به کی بگم خدا من تو دلم زندونی ام
سرمو بالا میگیرم کسی جوابم نمیده
خیلی شباس یه رهگذر به گریه هام نخندیده
چه روز وروزگاریه من و یه دنیا بی کسی
شدم یه مشت خاطره یه کوره دلواپسی
می خوام تلافی نکنن حرمت دل رو میشکنن
دارن به جرم سادگیم چوب حراجم میزنن
تو این ولایت غریب دل مرده ها عزیزترن
قحطی عشق عاشقاس قلب های سنگی می خرن
تو این ولایت غریب دل مرده ها عزیزترن
قحطی عشق عاشقاس قلب های سنگی می خرن