گریه بی اشک من ...
ای کاش یه جوری می شد که توی سینه دو تا دل بود..!
اونوقت اگه یکی در عشق می شکست؛ باز هم زندگی کردن ممکن می شد.

من عمری  کنار خانه رویایی ام بالای ابرها نشسته بودم.تو منو به این عالم حقیقت آوردی؛ به این دنیایی که همه چیزش بی ارزش نبود!!!!

آخه میخوام بدونم ...لبخند من!
چه چیز رو در عوض عشق من جایگزین کردی؟؟؟

زندگی خیلی بالا و پایین داره یه روز رو قله ای یه روز ته دره .یه روز شبات سفیده و یه روز روزات سیاه .
فقط اینجا باید حواست باشه تو اوج قلبت رو سیاه نکنی که فردا ته دره پاک کردنش مشکله.
..........
میدونستی که خاک
فرش منه
رفتی نموندی
چرا مرغ امید و
از این خونه پروندی
.........
نظرات 2 + ارسال نظر
امین جمعه 13 خرداد‌ماه سال 1384 ساعت 03:16 ب.ظ http://mey.blogsky.com

سلام مامان بزگ!
باز تو دیگران و نصیحت کردی؟!
بدون زندگی فقط عشق زمینی نیست.
منم فقط کسی رو که ٫اول زندگی رو شناخته باشه وبعد٫ بالا وپائین شو دیده باشه باور می کنم.
در مورد دل شکسته هم باید بگم
یه روز عزیزترینم برام دعا کرد و گفت : (( ... تو نمی تونی منو درک کنی و امیدوارم هیچ وقت دلت نشکنه تا بتونی منودرک کنی .))
ولی من دوست داشتم اونو بفهمم پس بها شو دادم تا درکش کنم.و در کنارش آ موختم که خالی از تجربه باشم.
http://mey.blogsky.com/?Date=1383/12

غزلک شنبه 14 خرداد‌ماه سال 1384 ساعت 12:19 ق.ظ

قشنگ میگی کاش منم می تونستم مثل شما حرفا مو به زبون بیارم..........

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد