رفته بودم دمه حجله دیدم همه لخت وعریان اونجا هستند
واه واه چشامو بستم و دیگه از لایه انگشتام نیگاه کردم.
نمیدونم هی وول میخوردند و خیسه خیس بودند- منم دلم خواست یهو
اه اه مجید جان به اون نمیگن حجله میگن دجله
(چشمها را باید شست جوره دیگر باید دید!!!!)
(تگرگ)
آغوش همه
اشک
لبها حیران از
نشکفتن
تکرار لحظه ها یاد آور
عاشقی است
یاد تمام
دوستت دارم ها
یاد تمام لحظه های
بیقراری
نشان به آن نشان که
اشک بود
صدای ما
و صدای ما گاهی
اشک
آری
باد تو بگو به باران که
ببارد
صدا تو بگو به سکوت
که بازهم یاد یار را
نشانه رود
آری
بخوان باران بخوان
بخوان که دیگر
دوستت دارم ها
قصد بر خشکیده شدن
دارند
قصد بر فراموشی
تمامی
فراموش ناشدنی ها
جالب بود
سلام ...قبلا اومدم اینجا ولی خب نمی دونستم واسه مطلبت چی بنویسم ...فقط میتونم بگن حجله عشق درد است ...حجله در عشق...شاد باشی
سلام عزیزم خوبی متن قشنگی بود راستی لینکهارو چرا برداشتی . هنوزم دوست دارم یادته با هم لینک به لینک کردیم :) قربونت..سهیل
این حرفها چیه؟خدا مرگم بده.چه زمونه ای شده
بادرودبرشما...سپاس از اینکه اودین... بلاگ جالبی دارید. امیدوارم موفق وپیروز باشید.راستی شما فراخوان رفراندوم را امضا کرده اید.اگرنه از شما تقاضا میکنم این کار را بکنید.بدرود-پاینده ایران وایرانی
سلام سلام
اِ وا خدا مرگم بده این حرفها چیه می زنی خواهر نه ببخشید برادر (;
مفهومش خیلی قشنگ بود...
وای چه بامزه.اولش میخواستم منم جلو چشمام رو بگیرم....اما خوب دجله رو نگاکردن که اشکال نداره.
داره؟
اما راست میگیا....چشمهارا باید شست...جوردیگر باید دید!
از لطفتم ممنونم بارون مهربونم.
نوشته هات آگاهانه و قشنگن.
امیدوارم که همیشه قلمت استوار باشه و سفق خونت سبز.
موفق باشی.داستان قبلیتم عالی بود.
جووووووووووووووووووووووووووووون
چه شود
خیس تو خیس